دهی از دهستان کامفیروز بخش اردکان شهرستان شیراز که در 58 هزارگزی خاوراردکان و یک هزارگزی راه فرعی خانیمان به پل خان واقع است. جلگه است با هوای معتدل و 71 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه. محصولش غلات و برنج. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان کامفیروز بخش اردکان شهرستان شیراز که در 58 هزارگزی خاوراردکان و یک هزارگزی راه فرعی خانیمان به پل خان واقع است. جلگه است با هوای معتدل و 71 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه. محصولش غلات و برنج. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قصبۀ مرکزی بخش دهستان دیزجرود از شهرستان مراغه، واقع در 35 هزارگزی شمال باختری مراغه به دهخوارقان. ناحیه ای است کوهستانی. آب و هوای آن معتدل است. 4469 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصولات آن کشمش، غلات، بادام، میوه جات وشغل اهالی زراعت و کاسبی و صنایع دستی آنها جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. مختصات آن: طول 45 درجه و55 دقیقه، عرض 37 درجه و 28 دقیقه، ارتفاع 1330 متر، اختلاف ساعت با تهران 21 دقیقه و 36 ثانیه است. ادارات پست و تلگراف و تلفن و بخشداری و شهرداری و دارائی و کشاورزی و بهداری و آمار و ژاندارمری و محضر رسمی و دبستان دارد. آثار قدیمی یک امامزاده زیبا که زیارتگاه است دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
قصبۀ مرکزی بخش دهستان دیزجرود از شهرستان مراغه، واقع در 35 هزارگزی شمال باختری مراغه به دهخوارقان. ناحیه ای است کوهستانی. آب و هوای آن معتدل است. 4469 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصولات آن کشمش، غلات، بادام، میوه جات وشغل اهالی زراعت و کاسبی و صنایع دستی آنها جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. مختصات آن: طول 45 درجه و55 دقیقه، عرض 37 درجه و 28 دقیقه، ارتفاع 1330 متر، اختلاف ساعت با تهران 21 دقیقه و 36 ثانیه است. ادارات پست و تلگراف و تلفن و بخشداری و شهرداری و دارائی و کشاورزی و بهداری و آمار و ژاندارمری و محضر رسمی و دبستان دارد. آثار قدیمی یک امامزاده زیبا که زیارتگاه است دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
تره ای است که بغایت تلخ بود. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). تره ای باشد شبیه تبرخون (ترخون) لیکن به غایت تلخ است. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
تره ای است که بغایت تلخ بود. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). تره ای باشد شبیه تبرخون (ترخون) لیکن به غایت تلخ است. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
پرروغن شدن. باروغن شدن. روغندار شدن، زیاد شدن. اضافه شدن. فزون شدن. بیشتر شدن وزن چیزی، روغن آلود شدن جائی یا چیزی. ناپاک و کثیف شدن. بچربی آلوده شدن، چاق و فربه شدن. پیه دار و چربی دار شدن
پرروغن شدن. باروغن شدن. روغندار شدن، زیاد شدن. اضافه شدن. فزون شدن. بیشتر شدن وزن چیزی، روغن آلود شدن جائی یا چیزی. ناپاک و کثیف شدن. بچربی آلوده شدن، چاق و فربه شدن. پیه دار و چربی دار شدن
آنکه غذای چرب پزد چون دیزی پز و کله پز و مانند اینها: جملۀ خلایق را بشمشیر برد از اسفاهی و حواشی و هر حلواگر و چربکار و نانوا و قصاب و خوردنین پز که در شهرها و قصبه ها بود آنجا فرودآورد. (تاریخ طبرستان)
آنکه غذای چرب پزد چون دیزی پز و کله پز و مانند اینها: جملۀ خلایق را بشمشیر برد از اسفاهی و حواشی و هر حلواگر و چربکار و نانوا و قصاب و خوردنین پز که در شهرها و قصبه ها بود آنجا فرودآورد. (تاریخ طبرستان)